موفقیت نامحدود در ۲۰ روز
موفقیت نامحدود در ۲۰ روز کتابی انگیزشی از آنتونی رابینز
به جرئت می تونم گفت کتاب موفقیت نامحدود در ۲۰ روز یکی از بهترین کتاب های انگیزشی و یکی از بهترین کتاب های این نویسنده یعنی آنتونی رابینز هست. آنتونی رابینز یک سخنران انگیزشی موفق هست که با بیانی ساده و شیوایی که داره خیلی از آدم ها را به سمت خودش کشونده و تونسته باعث تحول این آدم ها بشه.
من چندین بار این کتاب رو خوندم و هر بار تونستم با تمرکز بر روی یک هدف ، به اون هدف برسم. خوب ، به ذهنم رسید که این بار موقع خوندن این کتاب خلاصه مطالب مفید هر قسمت رو یادداشت کنم و یادداشت ها رو هم در سایت منتشر کنم که شما علاقه مندان هم بتونید از این یادداشت ها استفاده کنید و همین طور باعث صرفه جویی در وقت هم بشه که هر بار لازم نباشه از ابتدا تا انتهای کتاب رو خط به خط بخونیم.
این کتاب در واقع نسخه ای است که آنتونی رابینز آن را برای خواننده خود تجویز کرده است و به گونه ای نوشته شده است که شما باید آن را در ۴ هفته و هر هفته ۵ قسمت آن را بخوانید. در واقع هر قسمت برای یک روز.
بخش هایی از مقدمه کتاب
به اطرافتان خوب توجه کنید!
چند درصد از ما از شب هنگام که از کارهای روزانه فارغ می شویم از آنچه بر ما گذشته و یا انجام داده ایم، راضی و خشنود است؟ چند درصد از ما با راحتی و آسایش خیال سر بر بالین می گذارد؟ چند درصد از ما روزی را بدون اضطراب ، عصبانیت و ترس گذرانده است؟ و صبح، چند درصد از ما با وجود خواب کافی، سرحال و با نشاط از خواب بر می خیزیم؟
چند درصد از ما با علاقه و شوق به سرکار خود می رود؟ چند درصد از ما کاری را که بر عهده دارد با اعتماد به نفس، کامل و با خشنودی انجام میدهد؟ چند درصد از ما هنگام رسیدن به خانه، انرژی، شوق و نشاط را به خانواده هدیه می کند؟ چند درصد از ما در آمد ماهیانه خود را کافی می داند؟
همه ما محتاج یک انقلاب درونی هستیم:
همه آرزو داریم روزهایمان دگرگونه باشد. همه مایلیم زندگی پر شور و نشاطی داشته باشیم. همه در تمنای سلامت و انرژی بیشتریم. همه می خواهیم ثروتمند شویم. همه تمایل داریم کار خود را با علاقه و رضایت انجام دهیم. همه خواستار اعتماد به نفس هستیم. همه آرزو داریم از ترس رها شویم.
اما چند درصد از ما برای تغییر یافتن قدمی بر داشته ایم؟ چند درصد از ما آنچه می بینیم ، می شنویم و می آموزیم بهره می گیریم؟ چند درصد از ما همواره در پی کسب موفقیت هستیم.چند درصد از ما به آرزو های خود جامه عمل می پوشانیم؟
ما همه در روزمرگی های زندگی خود گم شده ایم. چرا؟
سؤال های خوبی است . شاید تنها به این دلیل که راه تغییر یافتن را نمی شناسیم.
در زندگی کارهای زیادی هستند که بسیار ساده هستند اما مردم به راحتی از کنار آن ها می گذرند چون در روزمرگی زندگی خود غرق شده اند، درست مثل کسی که در بازپرداخت یک بدهی سنگین درمانده است. اغلب مردم در یافتن نقشه زندگی خود ناکام اند، در حالی که تصور می کنند بهترین طراح زندگی هستند. روزها و سال ها از عمرشان می گذرد و آن ها تازه در کهنسالی درها و سال ها از عمرشان می گذرد و آن ها تازه در کهنسالی در می یابند که فقط بخش ناچیزی از زندگی را تصاحب کرده اند. البته نه به این سبب که آن ها افراد کم هوشی هستند، بلکه فقط به این دلیل که عاشق آنچه می خواهند نیستند؛ بنابراین وارد عمل نمی شوند و قدرت تصمیم گیری را در خود پرورش نمی دهند. در واقع این افراد باید به پرورش روح بپردازند تا عضلات روحشان ورزیده و قوی گردد.
کتاب موفقیت نامحدود در ۲۰ روز همانی است که در جستجوی آنید. مطالب و نکات کلیدی این کتاب زندگی شما را دگرگون خواهد کرد و شما انسانی موفق، ثروتمند،سالم و نیرومند خواهید شد.
اگر می خواهید در زندگی فرد موفقی باشید به خاطر بسپارید که :
«در معادله زندگی، آینده هیچ وقت با گذشته برابر نیست.»
اگر در گذشته شکست خورده اید هیچ گاه نباید تصور کنید در آینده نیز چنین خواهد شد. آنچه یک لحظه قبل، دیروز، طی شش ماه گذشته، شانزده سال پیش و یا پنجاه سال قبل روی داده است اصلاً مهم نیست و بدان معنا نخواهند بود که حتماً در آینده نیز همان اتفاقات پیش می آید.
قدرت درونی- روز اول از چالش موفقیت نامحدود در ۲۰ روز
آنتونی رابینز در کتاب موفقیت نامحدود در ۲۰ روز می گوید : ما برای شما برنامه ای بیست روزه در نظر گرفته ایم که به زندگی شما چهره کاملاً جدیدی خواهد بخشید و کیفیت زندگی تان را برای همیشه تغییر خواهد داد.
موفقیت در این برنامه در گرو دو اصل است :
واقعاً بخواهید زندگی تان تغییر یابد.
خود را در قبال انجام تمرینات این برنامه مسئول بدانید.
اگر چنین کنید تمام آن چیزهایی که به نظرتان خواب و خیال می آمد، بخشی از زندگی روزمره تان خواهد شد.
از این پس مسلماً از گذشته بهتر خواهید بود زیرا اکنون می دانید چه کارهایی نباید بکنید و و احتمالاً به این امتیاز دست یافته اید بدانید چگونه می توانید بیش از پیش موفق باشید. اغلب مردم واقعاً از زندگی چه می خواهند؛ اما بدتر از آن ها کسانی هستند که می دانند چه می خواهند اما هیچ کاری در جهت به دست آوردن آن نمی کنند. آن ها فقط می نشینند و امیدوارند روزی همه چیز را به دست آورند. آن «روزی» همین امروز است. «روزی» همین حالاست. با شروع این برنامه بیست روزه امکان این را خواهید داشت که «روزی» را به امروز تبدیل کنید.
همین الان تصمیم بگیرید. نخواهید در جایگاهی باشید که مرتبه اش پایین تر از آنی است که شما لایقش هستید. نخواهید همان راهی را که در زندگی دارید ادامه دهید. اصلاً مهم نیست موقعیت کنونی شما تا چه حد مساعد است؛ شما می توانید به موقعیتی بالاتر از آن برسید.فقط تصمیم بگیرید.
«از خود بیش از آنچه دیگران از شما انتظار دارند متوقع باشید»
تصمیم گیری
نترسید! بزرگ ترین دام بر سر راه موفقیت، آنچه موجب می شود مردم نتوانند برای رسیدن به هدف شان تلاش کنند، ترس است. ترس از شکست، ترس از موفقیت، ترس از طرد شدن، ترس از درد و ترس ازتمام ناشناخته ها. می دانید چگونه باید ترس را محدود کرد؟ تنها راه بر طرف ساختن ترس، رو به رو شدن با آن است. اگر ترس بر زندگی تان سایه انداخته، به سراغش بروید، رو در رویش بایستید و به سویش حمله ور شوید.
اصل انعطاف پذیری
اکنون زمان آن فرا رسیده است که ماهیچه های روح خود را ورزیده تر کنید تا بتوانید راحت تر و سریع تر تصمیم بگیرید. سه عامل مهم برای رسیدن به موفقیت نامحدود، ضروری است :
بدانید چه می خواهید.
دست به کار شوید.
نتایج کارهای خود را زیر نظر داشته باشید.
اغلب مردم به دلیل ترس از شکست در زندگی هیچ کاری نمی کنند و این یعنی شکست برای تمام عمر. اما اف«راد موفق، زمانی که متوجه می شوند آنچه انجام می دهند فایده بخش نیست فوراً راه دیگری را برای رسیدن به مقصد انتخاب می کنند.
در مسیر خود به سوی موفقیت، خوب حواستان را جمع کنید؛ ببینید آیا برنامه ای که در پی گرفته اید خوب عمل می کند یا خیر. به حاصل کارهایتان خوب توجه کنید. به عبارت دیگر، پس از این که تصمیم تان را گرفتید و خود را وادار به عمل کردید، در مرحله سوم باید بدانید راهی را که در پیش گرفته اید به مقصد می رسد یا خیر.
قابلیت انعطاف از خصایل افراد موفق است. ممکن است در هریک از مراحل زندگی به نقطه ای برسید که بگویید :« اوه خدای بزرگ، هرچه رشته بودم پنبه شد. حالا چه کنم؟»
پاسخ این است: فقط روش خود را تغییر دهید، راه دیگری را امتحان کنید. شاید بگویید : « خیلی خوب، اگر آن راه هم به مقصد نرسید چه کنم؟»و پاسخ این است : بازهم روش دیگری را در پیش بگیرید. اگر بازهم موفق نشدید چه؟ روش دیگری را انتخاب کنید. اگر نشد باز هم راه دیگری پیدا کنید. آن قدر روش های گوناگون را امتحان کنید، آن قدر نحوه کار خود را تغییر دهید تا بالاخره شما را موفق کند. به نظر شما دیوانگی است؟
اجازه دهید سؤالی از شما بکنم : چند بار به زمین خوردید تا توانستید راه رفتن را بیاموزید؟ چقدر طول کشید تا بالاخره اولین گام استوار را بر روی زمین قرار دارید؟ آیا سعی برای رفتن راه رفتن دیوانگی است؟
یک بار دیگر آنچه را ذکر شد مرور می کنیم، بسیار ساده است:
آنچه را می خواهید برای خود روشن کنید.
خود را به فعالیت وا دارید. چگونه؟ واقعاً ساده است : تصمیم بگیرید.
نتایج کار خود را بشناسید. باید بدانید نتیجه کار شما در جهت رسیدن به موفقیت بوده و یا شما را از آنچه می خواهید، دور کرده است.
الگوبرداری از افراد موفق
قانون موفقیت برای همه صادق است: در هر سن، با هر سابقه، هر دین، هر ملیت، هر رنگ و یا هر جنس. فرقی نمی کند در چه موقعیتی باشید؛ قوانین موفقیت همان است و برای همه مفید خواهد بود. اگر از این قوانین بهره گیرید، آنچه بدست می آورید فراتر از باورتان خواهد بود.
اجرای این برنامه قدرت درونی تان را احیا می کند و به شما توان تلاش برای رسیدن به هرچه را می خواهید خواهد بخشید. ابتدا کسی را پیدا کنید که آن را به دست آورده باشد و ببینید چه کرده است، شما هم همان کار را بکنید و همان نتایج را به دست آورید.
به خاطر داشته باشید که آگاهی به تنهایی کافی نیست. آگاهی فقط یک نیروی بالقوه است که برای به فعل درآوردن آن نیاز به فعالیت و تلاش دارید. پس دانستن کافی نیست، باید عمل را نیز به آن بیافزایید.
شکست؛ پله ای برای صعود
همه ما می دانیم که در این کشور الگوهای موفقیت فراوانی وجود دارند. چرا این افراد توانسته اند تا این اندازه موفق باشند؟ شاید بگویید آن فردی که من می شناسم انسان فوق العاده و زیرکی است.
اما بهتر است بدانید چنین افراد موفقی، کسانی هستند که اغلب شکست می خورند اما از هر شکست برای خود پله ای برای صعود و رسیدن به قله موفقیت می سازند. ممکن است زمانی که این برنامه را آغاز می کنید مشکلات زیادی داشته باشید. احساس یأس می کنید، عصبی و آشفته هستید و …
احساساتی مثل ترس، طرد شدن یا درد که ما آن ها را منفی می دانیم، می توانند بهترین دوستان ما باشند زیرا ما را به سمت موفقیت سوق می دهند. این احساسات در همه به وجود می آیند، اما افراد موفق از آن ها به نفع خود استفاده می کنند.
قدرت درونی
اکنون می خواهیم شما را به یک سفر ببریم، سفری به سوی قدرت درونی تان. جایی که قادر خواهید بود درباره آنچه در آرزویش هستید، خوب بیندیشید. برای رسیدن بی درنگ دست به کار شوید و درست مانند افراد موفق برنامه ای برای رسیدن داشته باشید. باید هر لحظه بدانید آیا به موفقیت نزدیک می شوید و یا از آن دور می گردید و به راحتی بتوانید روش خود را تا رسیدن به موفقیت تغییر دهید. با رهاورد این سفر و با چنین تعهدی، دیگر هیچ چیز مانع شما نخواهد بود. به قدرت درونی خود ایمان داشته باشید.
دفترچه موفقیت
از شما می خواهیم انجام تمرینات را در این بیست روز یک وظیفه بدانید و آن ها را یک به یک پیگیری کنید. برای انجام این تمرینات نیاز به یک دفترچه دارید. یک دفترچه کاملاً معمولی که در حین انجام تمرینات مطالبی را در آن یادداشت خواهید کرد. نام این دفترچه را «دفترچه موفقیت» بگذارید.
زندگی با ارزش ترین هدیه الهی است، پس ارزش ثبت و نگه داری را نیز دارد.
تمرین روز اول
برای تمرین امروز می خواهیم دو کار را، دو کاری که مدت هاست باید انجام دهید اما انجام آن ها را به تعویق انداخته اید، به پایان برسانید.
دو کار که احساس می کنید به انجام آن ها نیاز دارید. لازم نیست کاری که می کنید عملی شاق و دشوار باشد، شاید فقط یک تلفن به دوستتان. دوستی که مدتی است از او بی خبر مانده اید و براستی می خواهید از احوالش باخبر شوید. شاید این کار تنها چند دقیقه پیاده روی در اطراف خانه تان باشد و یا حتی تمیز و مرتب کردن اتاق تان.
مسلماً هزار کار ریز و درشت هست که باید انجام شود اما ما انجام آن ها را به روز بعد موکول می کنیم. پس لطفاً همین حالا تصمیم بگیرید و دوکار را که حتماً باید انجام دهید در دفترچه ی موفقیت خود یادداشت کنید. این تغییر بسیار کوچکی در زندگی شماست که به زودی تغییر بزرگی در شما به وجود خواهد آورد.
نیروهای کنترل کننده زندگی-روز دوم از چالش موفقیت نامحدود در ۲۰ روز
اگر تمرینات روز اول را انجام ندادید پس سریعاً این صفحه را ببندید و تا زمانی که تمرینات خود را انجام نداده اید خواندن مطالب مربوط به روز دوم را آغاز نکنید. اما شمایی که تمریناتتان را انجام داده اید مسلماً کاری را شروع کرده اید. برای انجام این کار ابتدا تصمیم گرفتید و سپس از قدرت درونی تان بهره جستید. شاید این کار بسیار ساده بوده است و یا آن را به گونه ای کاملاً ابتدایی شروع کرده اید، اما هرروز و با انجام هر تمرین، کمی پیشرفت خواهید کرد. روز به روز قدرت بیشتری به دست خواهید آورد.
به کار گیری آموخته ها
آنچه را که می آموزید به کار ببندید. استفاده نکردن از آموخته ها بزرگ ترین اشتباهی است که ممکن است از هر کسی سر بزند.
اگر شما نیز تاکنون کتاب های زیادی خوانده اید اما هنوز مدام از خود می پرسید : “پس چرا به قوانین کتاب عمل نکردم؟ می دانستم به آنچه در آن نوشته شده است نیاز دارم، اما چرا شروع نکردم؟ چه چیزی مانع حرکت من است؟” به شما توصیه می کنم این مقاله را با دقت بیشتری بخوانید چرا که مخصوص شما است و به سؤالات شما پاسخ خواهد داد.
نیروهای کنترل کننده زندگی :
احساس رنج و خوشی ؛ کلید انتخاب
رفتار آدمی تحت کنترل دو نیرو است. به عبارت دیگر دو نیروی کششی ما را در مسیر زندگی به جلو و یا عقب می برند: فرار از ناراحتی و اشتیاق رسیدن به خوشی. این دو نیرو زندگی شما را در کنترل دارند. گاهی شما را به جلو می رانند و گاه مانع حرکتتان می شوند. همواره به خاطر داشته باشید هر کاری در زندگی انجام می دهید، جهت دوری جستن از ناراحتی و یا برای دست یافتن به خوشی است.
بیایید یک مثال بزنیم : شاید شما نیز از جمله کسانی باشید که بارها به خود گفته اند:« دیگر می خواهم لاغر شوم. از این اندام نامتناسب خسته شده ام. باید از همین فردا رژیم لاغری مناسبی را شروع کنم.» اما واقعاً پیروی از رژیم های غذایی لاغری تا چه حد می تواند مفید باشد؟ به نظر من به ندرت کسی قادر است به این شکل خود را لاغر کند. در واقع، مطالعات نشان می دهند ۹۵ درصد کسانی که با رژیم غذایی لاغر می شند، پس از دو سال نه تنها وزن از دست رفته را باز می یابند بلکه حتی چاق تر از قبل هم می شوند. چرا؟ زیرا تلاش برای به دست آوردن ناراحتی و ناخوشی به ندرت با موفقیت همراه خواهد بود.
میل به خوشی و فرار از ناراحتی، مکانیسمی طبیعی است که تنها در کنترل مغز قرار دارد. هرگاه بخواهید کاری انجام دهید که معتقدید درد و ناراحتی به دنبال خواهد داشت، مغز سردرگم می شود و نمی تواند سرسوزنی به شما کمک کند. تنها چیزی که از این تلاش به دست می آورید، احساس یأس و ناامیدی است. پس چگونه می توان لاغر شد؟ چگونه می توان الگوهای تغذیه را تغییر داد، آن هم به گونه ای که همیشه در وزن طبیعی باقی بمانیم؟ خوب، اولین کاری که خود من انجام دادم این بود که غذاهایی را که می خوردم کشف کردم. شما نیز آنچه را معمولاً می خورید ( و زیاد هم می خورید) بشناسید. سپس از خود بپرسید چرا این مواد غذایی را در رژیم غذایی خود گنجانده اید؟ چون خرید آن ها آسان تر است؟ و یا از مواد غذایی دیگر ارزان ترند؟ مسلماً این تصورات حقیقت ندارند. ما تنها به یک دلیل چنین غذاهایی را می خورید: چون از خوردن آن ها لذت می برید.
شما خوردن شکلات را دوست دارید و از خوردن آن لذت می برید. بنابراین در مغز شما ارتباط عمیقی بین خوردن شکلات و احساس لذت به وجود آمده است. حتماً می گویید: « بله ، اما چاقی به دلیل خوردن زیاد هم ناخوشایند است.» مسلماً، ولی اکنون لذت خوردن شکلات را با تمام وجود حس می کنید در حالی که حس ناخوشایند چاقی بسیار کم رنگ تر به نظر می رسد. اگر بخواهید انتخاب کنید کدام را بر می گزینید؟ لذت شکلات یا ناراحتی چاقی را؟ به احتمال زیاد لذت شکلات. خوب پس چه باید کرد؟ همه می دانیم جهت ایجاد یک تغییر مهم در زندگی نباید وقت را تلف کرد، بنابراین تنها یک راه باقی ست : برای ایجاد تغییرات دائمی باید حتماً نحوه شکل گیری احساس لذت و ناراحتی را تغییر داد.
چگونه؟
همه ما در چنین برزخی گیر افتاده ایم. اگر کاری را انجام دهیم برایمان ناخوشایند است و اگر انجام ندهین، بازهم احساس ناخرسندی خواهیم کرد. مثلاً تصور کنید در رستوران نشسته اید و در میز روبرویتان خانم جوان و زیبایی توجه تان را جلب کرده است. شما به خود می گویید: « اوه خدا جان! اگر همین الان نزد او نروم و با او قرار ملاقات نگذارم دیگر هرگز وی را نخواهم دید.»مسلماً این مسأله بسیار ناراحت کننده است، اما از سوی دیگر فکر می کنید اگر به سراغش بروم و او پیشنهادم را قبول نکند چه؟ در آن صورت نیز ناراحت خواهید شد.
بنابراین آنچه انجام خواهید داد بسته به آن است که کدام رنجش برای شما شدید تر باشد: محرومیت از دیدار مجدد آن خانم یا شنیدن جواب منفی از او.
اغلب مردمان موفق به چنین تعادلی دست یافته اند. آن ها نیروهای کشش به سوی خوشی و رانش از ناراحتی را که در زندگی سررشته همه امور را به دست دارند، تحت کنترل گرفته اند. مسلماً شما نیز بارها در چنین موقعیتی بوده اید. ممکن است روزها و روزها دست به کاری که برای زندگی تان بسیار سرنوشت ساز بوده است نزده اید، اما روزی یکباره منفجر شده اید و به خود گفته اید: « هی تکان بخور! باید این کار را تمام کنی. همین الان» زیرا به وضوح احساس کرده اید که انجام ندادن کار به مراتب دردناک تر و ناخوشایند تر از اتمام آن است.
نیروهای کنترل کننده زندگی :
ایجاد تغییر
آیا شما نیز از جمله کسانی هستید که احساس می کنند زندگی شان نیاز به تغییراتی اساسی دارد؟ آیا با تمام وجود معتقدید باید تغییری را در خود و یا زندگی تان به وجود آورید؟ شاید همواره در جهت ایجاد این تغییر تلاش کرده اید، اما چرا هیچ وقت چنین تغییری روی نمی دهد؟چون نحوه شکل گیری رنج و خوشی در شما تغییر نکرده است. می دانید که باید تغییر کنید، می دانید که باید کاری را شروع کنید یا می دانید که باید ازدواج کنید، اما در عین حال معتقدید شروع همه این کارها به معنای تحمل ناراحتی است؛ بنابراین دست به کار نمی شوید و هر روز شروع این کار مهم را به تعویق می اندازید. چه باید کرد؟
کلید تغییر یافتن، معکوس کردن چگونگی شکل گیری احساس رنج و خوشی است.
محرک های زندگی
آیا آگهی تبلیغاتی پپسی کولا را دیده اید؟ این شرکت برای فروش نوشابه خود از مایکل جکسون کمک گرفته بود. مایکل در طول روز اصلاً پپسی کولا نمی نوشد اما برای ۸۰ ثانیه نمایش تبلیغاتی پپسی کولا ۱۵ میلیون دلار دریافت کرده است. اما چرا شرکت پپسی کولا حاضر است چنین مبلغ گزافی را به مایکل جکسون بپردازد؟ بسیاری از مردم دنیا صدای مایکل را دوست دارند و با شنیدن آهنگ های او احساس خوشحالی می کنند. احساسی که شنیدن آهنگ های او به مردم می دهد به قدری عالی است که موجب شده است کاست های او بیش از هر خواننده دیگری در تاریخ موسیقی به فروش برود. شرکت پپسی کولا نیز می خواهد مردم همین احساس را نسبت به محصولاتشان داشته باشند. چگونه؟ با شرطی سازی مردم. زمانی که بارها تصویر و صدای مایکل جکسون همراه با آرم پپسی کولا از تلویزیون پخش شود، در ذهن مردم احساس لذت و خوشی با پپسی کولا نیز مرتبط می گردد. از آن پس هرکس هنگام خرید پپسی کولا نیز می خرد زیرا خریدن این محصول در ذهن او با خوشی عجین شده است.
نقطه عطف
خوب فکر کنید و به یا آورید چه موفقیت هایی را در زندگی از دست داده اید، در حالی که خوب می دانستید برای رسیدن به آنچه باید بکنید. چرا با وجود این که می دانید با انجام کاری به خوشی بسیاری دست خواهید یافت، آن را انجام نمی دهید. زیرا مغزتان به شما می گوید:« بله، موفقیت در این کار بسیار خوشایند است اما با شروع این کار باید ناراحتی زیادی را تحمل کنی.» مسلماً هیچ کس حاضر نیست کاری را که به نظرش رنج آور و ناراحت کننده است آغاز کند.
هرکار دو چهره دارد. درباره هرکدام که فکرکنید نتیجه متفاوتی به دست خواهید آورد. اگر بر دشواری و سختی کار تمرکز کنید انجام آن برایتان غیر ممکن و یا دست کم بسیار رنج آور خواهد بود. اما اگر بر نتیجه موفقیت آمیز و احساس خوشی که پس از انجام کار به دست خواهید آورد متمرکز شوید، انجام آن بسیار لذت بخش خواهد بود. فکرتان را بر هرچه متمرکز کنید، همان حقیقت خواهد یافت. پس آنچه انجام کاری را لذت بخش و دلپذیر و یا برعکس ملالت بار و رنج آور می سازد، شکل تصور شما نسبت به آن است.
برای دست یافتن به اندام متناسب و لاغر شدن تنها انتخاب یک رژیم غذایی لاغری کافی نیست؛ باید یک روز وقتی به آینه نگاه می کنید، به یک مهمانی می روید، لباس زیبایی می بینید که اندازه شما نیست یا احساس سنگینی و خستگی می کنید، آنقدر ناراحت شوید که به نقطه عطف برسید. نقطه عطف لحظه ای است که در آن احساس می کنید وضعیت موجود اصلاً قابل تحمل نیست، پس راهی برای تغییر آن می یابید.
رمز موفقیت ، بهره گرفتن از حس ناراحتی است. اگر از آن استفاده کنید زندگی تان را تحت کنترل خواهید داشت اما در غیر این صورت، زندگی شما را کنترل خواهد کرد.
تمرین تغییرات
برای نیروهای کنترل کننده زندگی
حتما بخوانید: خلاصه کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین

خوب حالا بیایید همین الان انجام این تغییرات را تمرین کنیم. دفترچه موفقیت خود را بیاورید. چهار کار را که باید حتماً انجام دهید ولی تاکنون شروع آن را به تعویق انداخته اید در آن یادداشت کنید. مثلاً می خواهید سیگار را ترک کنید، به یکی از دوستانتان تلفن بزنید، درپی شغلی باشید، به کسی بگوییدکه خیلی دوستش دارید و… لازم نیست اسن چهار عمل خیلی دشوار و پیچیده باشند. چهار کار بسیار ساده. نه، نگویید فردا، همین الان این کار را انجام دهید زیرا فردا کارهای بیشتری برای انجام دادن خواهید داشت. هرروز نیروی درونیتان بیشتر می شود و متوجه می شوید تمایل بیشتری برای به پایان رساندن کارهای عقب افتاده تان دارید.
بنابراین برای نیروهای کنترل کننده زندگی :
چهار عملی را که مدت هاست انجام شان را به تعویق انداخته اید یادداشت کنید.
بنویسید که تصور می کنید با انجام این کار چه ناراحتی هایی را باید تحمل کنید. اگر پاسخ می دهید هیچ، باید بیشتر در این باره فکر کنید. شاید ناراحتی شما چیزی باشد که در ظاهر چندان مهم نیست. مثلاً شاید از صرف کردن زمان برای این کار احساس ناخشنودی می کنید.
بنویسید از انجام ندادن این کار چه لذتی عایدتان می شود. در بسیاری از موارد با انجام ندادن کاری لذت می بریم. مثلاً شما مطمئن اید که باید وزن خود را کاهش دهید زیرا اندام نامتناسبی دارید و یا سلامتی تان در خطر است. اما این کار را مرتب به تعویق می اندازید زیرا هر بار از خوردن شکلات و شیرینی لذت می برید.
از شما می خواهم از خود چند سؤال کنید. مثلاً اگر مدت ها ست می خواهید برای کاهش وزن خودتان یک رژیم غذایی مناسب را شروع کنید اما نتوانسته اید، از خود بپرسید با پرخوری چه چیزی به دست خواهم آورد؟ یا اگر سیگار کشیدن را کنار نگذارم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر به خواستگاری کسی که دوستش دارم نروم چه روی خواهد داد؟ با خود روراست باشید. اگر به این مسائل نپردازید، در طی ۲،۳،۴،۵ سال آینده وضعیت تان چگونه خواهد بود؟ در آینده برای فعالیت تا چه حد انرژی خواهید داشت؟ اعتما به نفس شما چه اندازه خواهد شد؟
حالا گام آخر را بردارید. هرچه را که همین الان یا بعدها به واسطه ی این اقدامات به دست می آورید یادداشت کنید. فهرست بزرگی از تمام احساساتی که بدست خواهید آورد تهیه کنید.
احساس می کنم:
زندگی را تحت کنترل دارم.
شناخت بیشتری از زندگی به دست آورده ام.
بیش از قبل مسئولیت پذیر هستم.
اعتماد به نفس بیشتری به دست آورده ام.
سلامتی و انرژی بیشتری دارم.
ارتباطات قوی تری برقرار کرده ام.
و…
دوباره مرور می کنیم:
دو نیروی کنترل کننده وجود دارد، رانش از ناراحتی و کشش به سوی خوشی. برای پیشرفت، هر دوی آن ها را به کار برید. اگر نتوانید خود را به پیش ببرید، افراد زیادی هستند که به میل خود، شما را به جلو خواهند برد. پس خود کنترل زندگی تان را در دست بگیرید. بیاموزید فکر خود را کنترل، و روی آن سرمایه گذاری کنید. تمرین خود را همین امروز انجام دهید. به یاد داشته باشید که باید ۵ مرحله را پشت سر بگذارید. صبر نکنید، این کار را به فردا موکول نکنید، لطفاً همین الان آن را انجام دهید.
حلقه های ارتباطی – روز سوم از چالش موفقیت نامحدود در ۲۰ روز
امروز روز سوم برنامه ماست. آیا تمرین های مربوط به روز دوم را انجام داده اید؟ اگر انجام نداده اید، همین الان این صفحه را ببندید و تا تمرین های روز دوم را انجام ندادید مطالب این بخش را مطالعه نکنید. اما اگر تمرین های خود را انجام داده اید همراه ما باشید تا ادامه دهیم.
در بخش های قبل خواندیم برای آن که بتوانید در زندگی به نتایج دلخواه تان برسید، باید از قدرت درونی کمک بگیرید . قدرت درونی یعنی توانایی شروع به کار، یعنی اینکه بتوانیم در هر موقعیتی راه مان را به روشنی بیابیم، یعنی شروع کردن و پیگیری نمودن. یعنی بدانیم کاری که آغاز کرده ایم عملی است یا خیر.
شرطی کردن کارها
برای این که به قدرت درونی دست یابیم باید الگوی افراد موفق را دنبال کنیم. اما فقط همین؟ پس چرا همه این کار را نمی کنند؟ پاسخ این است : به دلیل ترس. ترس، بویژه ترس از ناراحتی، انسان ها را از عمل باز می دارد. ناراحتی از شکست، از شنیدن پاسخ منفی، از هرچه ممکن است دیگران درباره ما فکر کنند یا بگویند. همه ما از ناراحتی فرار می کنیم و دوست داریم به خوشی دست یابیم. در بخش قبل دریافتید که این دو احساس یعنی میل به خوشی و نفرت از ناراحتی، هدایت کننده مسیر زندگی هستند. آن چه ما را در مسیر زندگی به پیش می برد چگونگی شکل گیری حلقه ارتباطی این دو احساس با موارد گوناگون در سیستم عصبی ماست. این به چه معنی است؟
معنایش شرطی شدن است. شرطی شدن یعنی تشکیل یک حلقه بسیار محکم در مغز بین هرکار و احساس خوشی و ناراحتی.
چرا برخی از مردم شکلات می خورند؟ زیرا در سیستم عصبی آن ها بین خوردن شکلات و احساس خوشی و لذت زیاد یک حلقه ارتباطی بسیار قوی تشکیل شده است.البته چنین اصلاً به نفع آن ها نخواهد بود زیرا به این شکل چاق می شوند و سلامتی خود را از دست می دهند. بنابراین لذت آنی خوردن شکلات می تواند به ناراحتی مزمن چاقی بدل شود. با من موافقید؟ پس آنچه زندگی ما را تحت کنترل دارد معنا و مفهومی است که از هرچیز در ذهن ما شکل گرفته است.
راجع به رژیم غذایی لاغری چه عقیده ای دارید؟ اگر اقدام به پیروی از رژیم لاغری در مغز شما به مفهوم به دست آوردن لذت باشد، لذت از لاغر شدن و با انرژی تر و سرزنده تر شدن، اگر بین رژیم غذایی و لذت یک حلقه ارتباطی برقرار کنید، حتما درکاهش وزن خود موفق خواهید بود و برای همیشه بدون احساس هیچ گونه ناراحتی و پشیمانی اصول تغذیه صحیح را رعایت خواهید کرد. اما اگر کم کردن وزن در ذهن تان به معنای رنج از کم خوری یا نخوردن برخی غذاها باشد چه طور؟ آیا می توان چنین رنجی را برای همیشه تحمل کرد؟ مسلماً نه.
تفکر مثبت کافی نیست
آیا شما هم از جمله کسانی هستید که همیشه در فکر به راه انداختن یک کار جدید هستند ولی هیچ وقت این کار را شروع نمی کنند؟ چرا تاکنون دست به کار نشده اید؟ آیا به این دلیل نیست که در ذهن شما انجام این کار به معنای تحمل سختی است؟ در ذهن شما انجام این کار به معنای تحمل سختی است؟ در ذهن شما، شروع حرفه جدید با احساس ناراحتی به سبب ترس از تحمل سختی مرتبط شده است. بله، می دانم شما دوست دارید این کار را شروع کنید اما حلقه ارتباطی موجود در سیستم عصبی تان به مراتب قوی تر است.
ذهن تان به شما می گوید: خوب اگر موفق نشوم چه؟ اگر نقشه هایم عملی نشوند چه؟ اگر ناچار باشم بابت این کار با دیگران مشاجره کنم چه خواهد شد؟ اگر تمام وقتم را بگیرد چه باید بکنم؟ می بینید، این حلقه ارتباطی با تار و پود فراوانی محکم شده است؛ اما اگر می خواهید کار جدیدتان موفقیت آمیز باشد و با سرعت به پیش روید باید دید خود را نسبت به شغل یا تجارت جدیدتان تغییر دهید.
باید به لحاظ روحی و معنوی تغییر کنید. نحوه شکل گیری حلقه های ارتباطی را در سیستم عصبی خود معکوس کنید. باید ذهن خود را به شکلی برنامه ریزی کنید که هرگاه در مورد این کار با خودتان صحبت می کنید، با تمام وجود احساس خوشی کنید. به این ترتیب سیستم عصبی تان خوشحالی را با تجارت و حرفه ی جدید مرتبط می داند. یعنی دقیقاً عکس آنچه قبلاً وجود داشت.
در حقیقیت علمی که امروز با آن آشنا خواهید شد، علم شرطی سازی و هماهنگ سازی است. اینکه چگونه می توانیم خود را به شکلی شرطی کنیم که بتوانیم بدون احساس ناراحتی، به گونه ای زندگی خود را تغییر دهیم که رفتارها و روش های مناسبی در پیش گیریم و بتوانیم این تغییرات مثبت را در زندگی خود حفظ کنیم.
مسیر سرنوشت
باید بدانید با هر اقدامی ، هرچند کوچک و ساده، بخشی از زندگی شما ساخته می شود. با همین کارهای ساده است که سرنوشت شما شکل می گیرد. در ادامه قصد داریم سرنوشت شما را به واسطه ایجاد تغییرات ساده، و دگرگون ساختن حلقه های ارتباطی ذهن تان تعیین کنیم. رفتارتان را تغییردهید زیرا سرنوشت تان براساس رفتارهای روزانه تان شکل می گیرد.اگر می خواهید در زندگی به هدفی برسید، باید با آنچه هم اکنون انجام می دهید به هدف نزدیک شوید. من معتقدم که سرنوشت ما زاییده چهار عنصر است.
نیاز، سرآغاز مسیر
عمل
عکس العمل
نتیجه
برای رسیدن به مقصد دلخواه باید این چهار عنصر در اختیار شما باشد. می خواهید زندگی تان چگونه باشد؟ می خواهید چه سرنوشتی برایتان رقم بخورد؟ می خواهید مقصدتان کجا باشد؟ اگر عقیده دارید زندگی تان باید تغییر کند، باید بدانید لازم است چه باورهایی داشته باشید، چگونه فکر کنید و هرروز چه اعمالی انجام دهید. زمان طراحی بیست سال آینده ، اکنون است نه بیست سال بعد. اگر اکنون عمل نکنید بیست سال دیگر خواهید گفت خدایا کاش این کار را می کردم، یا بایست آن کار را می کردم.
پس کلید موفقیت، توانایی مشاهده تأثیر اعمال مان در آینده است. برای دستیابی به چنین دیدی لازم است به گذشته خود دقیق تر نگاه کنید.
تمرین روز سوم
مسلماً تجارب گذشته است که زندگی کنونی شما را شکل می دهد، پس بهتر است برای شناختن آنچه به عنوان تجربه در زندگی اندوخته اید به گذشته نگاهی بیاندازید. چه باورهایی در زندگی شما وجود دارد که اگر تغییرشان دهید سرنوشت تان عوض خواهد شد؟ کدام نگرش است که می تواند اساس رفتارهای روزانه و نتایجی را که به دست می آورید دگرگون کند؟ شرطی سازی کنید.
NLP ،کلید طلایی تغییر – روز چهارم از چالش موفقیت نامحدود در ۲۰ روز
راز تغییر برای رسیدن به موفقیت
NLP ،کلید طلایی تغییر
به روز چهارم از برنامه دستیابی به قدرت درونی خوش آمدید.
آیا تمرینات روزهای قبل خود را انجام داده اید؟ بسیار عالی ! پس بحث خود را ادامه می دهیم. امروز می خواهیم در مورد نحوه تغییر دادن حلقه های ارتباطی موجود در ذهن تان صحبت کنیم.
آیا با NLP آشنا هستید؟
NLP یا برنامه ریزی عصبی کلامی، برنامه ای جهت کنترل زندگی است. این علم تمام باورهای لازم جهت ساختن زندگی ای را که در آرزویش هستید در اختیارتان قرار می دهد.
اغلب مردم آرزو دارند دست کم دو سه چیز در زندگی شان تغییر یابد. نمی دانم شما می خواهید چه چیزی را در زندگی تان عوض کنید، اما مطمئنم در صورتی که درست بیندیشیم در خواهیم یافت که تنها چیزی که همه ما واقعاً خواستار تغییر آن هستیم نوع احساس و رفتارهای ماست. شاید بگویید : ” نه این چیزی نیست که من می خواهم. من می خواهم فقط پولدار شوم ! ”
بله اما شما تنها به این علت می خواهید پولدار شوید که احساس و رفتارتان تغییر یابد. پس مهم نوع مشکل شما نیست. برای غلبه بر بی پولی، ترس ، تشویش، عادات ناپسند یا هرچیز دیگری که تصورش را بکنید، در ابتدا باید خود شما تغییر کنید. تمام روش های درمانی موجود برای برطرف ساختن این مشکلات مؤثرند، تنها به این شرط که بتوانند هر چه سریعتر احساس شما را تغییر دهند و موجب شوند شما ناراحتی کمتری را تحمل کنید.
تغییر مفاهیم
راز تغییر زندگی چیزی جز تغییر مفهوم ها در ذهن نیست. راز موفقیت در کاهش وزن، ارتباط دادن آن در ذهن به خوشی است نه ناراحتی. اگر می خواهید تجارت موفقی را آغاز کنید، باید آن را در ذهن تان با ترس از شکست ارتباط ندهید بلکه باید در ذهن شما شروع این کار به معنای لذت و خوشی باشد. موفقیت در ترک سیگار مستلزم این است که ترک سیگار را در ذهن به مفاهیمی مانند ” با ترک سیگار چاق می شوم” و یا “هروقت ناراحتم باید سیگاری دود کنم” ، مربوط نسازیم. قدرتمند ترین فرد در دنیا کسی است که روش تغییر مفاهیم را به خوبی آموخته باشد.
در تمام روش های درمانی روانشناسی نیز درمان به همین شکل، یعنی تغییر حلقه های ارتباطی ذهن صورت می گیرد. پس لازم نیست به هیچ درمان یا مشاوری روی بیاورید. شما می توانید خودتان را درمان کنید، فقط لازم است آنچه را در ذهنتان با لذت یا ناخوشی مربوط ساخته اید معکوس کنید. تنها چیزی که موجب تفاوت واقعی افراد می گردد شکل حلقه های ارتباطی موجود در ذهن یا در واقع نوع شرطی شدن آن ها نسبت به مسائل است.
اکنون پذیرفتید که می توان با تغییر نوع احساس ، راهی برای رسیدن به موفقیت و پیشرقت یافت. اما چرا برخی قادرند دریک جلسه چنین تغییری به وجود آورند و دیگران طی هفت سال؟ مسلماً سرعا تغییر افراد تا حدودی به دلیل شیوه ای ست که آن ها برای این تغییر به کار می برند، اما دلیل عمده آن میزان تمایل هر فرد به آن تغییر است.
برخی به محض اینکه درمی یابند رفتار، عادت یا فکری دارند که نیاز به تغییر دارد، در چشم بر هم زدنی تغییر می کنند، بدون هیچ تلاشی. بعضی نیز می دانند باید تغییر کنند اما به نظر می رسد هرگز موفق نخواهند شد. می دانند روش شان، رفتارهایشان، شیوه برقراری ارتباط شان و … نیاز به تغییر دارد، حتی به روانشناسان مختلف نیز مراجعه می کنند اما نمی توانند تغییر کنند.
اکنون که نحوه ایجاد تغییر را شناختید، در ادامه به آنچه موجب ثبات این تغییر می شود خواهیم پرداخت. به این شکل می توانید به جای پانصد روز تنها در یک روز به نتیجه برسید.
اصل شرطی سازی
راه داشتن اندام ورزیده و انرژی جسمانی زیاد، این نیست که یک روز آن قدر بدوید، بدوید و بدوید تا از نفس بیفتید و دیگر نتوانید تکان بخورید، بلکه باید هرروز حرکات نرمشی انجام دهید و آن ها را مرتب تکرار کنید. روش سالم ساختن روح نیز همین است. برای از بین بردن یک عادت نا مطلوب ، که طی چندین سال شکل گرفته است، نمی توان انتظار داشت با یک بار به کارگیری روش NLP ، کاملاٌ به نتیجه رسید. باید خود را هرروز برنامه ریزی کنید تا ذهن تان کاملاً شرطی شود. پس از مدتی کوتاه، شرطی سازی را دوست خواهید داشت و حتی به آن معتاد می شوید. شرطی سازی بخشی از زندگی شما می شود و هرروز همان طور که عادت کرده اید از خواب بیدار شوید، مسواک بزنید، دوش بگیرید و موی خود را شانه کنید، وقتی را نیز به برنامه ریزی خود اختصاص خواهید داد. چرا؟ چون هرروز بتوانید موفق باشید.

سه گام تا تغییر
دریافتید باید تغییر کنید، چرا که عادات، رفتارها، تصورات، اندیشه ها و احساس هایی در شما وجود دارد که مانع پیشرفت شماست.
برای تغییر کافی است تنها یه قدم بردارید:
جهت ایجاد تغییر ابتدا باید باور کنید که این تغییر ضروری است. باید به جایی برسید که معتقد شوید این تغییر باید صورت گیرد و شما باید آن را به وجود بیاورید. در این صورت قادر خواهید بود در یک آن تغییر کنید. اما اگر احساس کنید دوست ندارید تغییر کنید و یا تصور کنید این تغییر برایتان موجب ناراحتی خواهد شد، مسلماً در از بین بردن آنچه مانع موفقیت شماست، ناکام خواهید ماند.
در ذهن خود چنین معادله ای بسازید: تغییر نکردن مساوی است با ناکامی. اگر نتوانید این رابطه را در ذهن خود به وجود آورید مسلماً به آنچه تاکنون آموخته اید عمل نخواهید کرد. برداشتن اولین قدم کافی نیست. ممکن است باور کنید ایجاد چنین تغییری لازم است و باید تغییر کنید، اما اگر ذهن ناخودآگاهتان این تغییر را با خوشی همراه نداند، مسلماً چنین تغییری پایدار نخواهد بود. باید توانایی آموزش دادن به ذهن ناخودآگاه تان را داشته باشید.
به منظور این که تغییری که درخود ایجاد می کنید برای همیشه باقی بماند، باید آن را در خود شرطی کنید. بنابراین:
کلید اول : باور کنید که باید تغییر کنید.
کلید دوم : برای ایجاد تغییر، آن را در ذهن خود با خوشی مرتبط سازید.
کلید سوم : خود را با این حلقه ارتباطی جدید شرطی کنید.