مدیریت انگیزه چیست؟ انگیزش و هیجان، چگونه زندگی ما را می سازند؟
چه چیزی باعث شد که ادامه تحصیل بدهید؟
چه چیزی باعث شد که ادامه تحصیل ندهید؟
چرا کار جدیدی را که سالهاست در موردش حرف میزنید شروع نمیکنید؟
چرا برای انجام کاری که چند سال پیش با هیجان آغاز کردید، انرژی و انگیزه ندارید؟
چرا وقتی همکارتان مرخصی است، محیط کار برایتان دوستداشتنیتر است؟
چرا وقتی همکار دیگرتان نیامده است، حال و حوصلهی کار کردن ندارید؟
چرا این لباس را خریدید؟ چرا لباس دیگری را که کنار آن بود نخریدید؟
مشابه چنین سوالاتی را – البته بسیار سادهتر – میتوانید در مورد حیوانات هم بپرسید:
میتوانید بگویید چرا گربهای که دیروز او را با چوب زدید، امروز از دست شما فرار میکند؟
میتوانید بگویید چرا ماهی، قلاب ماهیگیری را گاز گرفت و گرفتار شد؟
میتوانید بگویید چرا وقتی به سمت کلاغ میدوید از روی زمین پرواز میکند؟
میتوانید بگویید چرا سگ، بین خوردن گوشت و ذرت، گوشت را انتخاب میکند؟
جواب چند سوال آخر بسیار ساده است.
اما سوالهای ابتدا، پاسخ چندان سادهای ندارند.
اگر کمی با خودمان صادق باشیم، میدانیم که حتی وقتی برای آن سوالها پاسخی را مطرح میکنیم، گاهی خودمان هم در درست بودن پاسخمان تردید داریم.
از میان موجوداتی که روی کرهی زمین میشناسیم، انسان یکی از پیچیدهترین مکانیزمهای انگیزش و هیجان را دارد.
گاه چیزهایی او را برانگیخته میکند که اصلاً انتظار برانگیختن از آنها نمیرود.
گاه چیزهایی که احساس میکنیم باید او را هیجانزده کند، هیچ نوع پاسخی در او ایجاد نمیکند.
برخلاف گربه، ممکن است انسان را با چوب بزنید
و او بیشتر از قبل به شما نزدیک شود (یا لااقل فرار نکند).
برخلاف ماهی، ممکن است کرم سر قلاب(حقوق ماهیانه)
او را به گاز گرفتن قلاب (امضای قرارداد استخدام) ترغیب نکند.
برخلاف کلاغ، وقتی به سمتش می دوید
ممکن است او هم به سمت شما بدود. یا اصلا حرکت نکند.
برخلاف سگ، ممکن است گوشت را بیشتر از ذرت دوست داشته باشد،
اما در یک سفره، آرام و بی صدا ذرت را بردارد و مشغول خوردن آن شود.
پیچیدگی رفتار انسانها باعث شده که تشخیص مکانیزم تصمیمگیری آنها و انگیزههایی که در پس آن دارند، چندان ساده نباشد.
درست است که ما در تصمیم گیری، آموختهایم که انسانها گرفتار خطاهای شناختی هستند، اما آیا هر وقت آنها گزینهای را که منطقی به نظر میرسد انتخاب نمیکنند، میتوانیم بگوییم که در دام خطای شناختی گرفتار شدهاند؟
واقعیت این است که انسانها، انگیزههای متفاوت و متنوعی دارند و ما تا زمانی که آنها را نشناسیم، نمیتوانیم تمام رفتارها و تصمیمهایشان را درک و تفسیر کنیم.
البته هرگز نمیتوانیم چه در مورد خود و چه در مورد دیگران، انگیزهها را به شکل قطعی و دقیق و کامل بشناسیم، اما هر چه بیشتر در این مسیر تلاش کنیم، دستاوردهای ارزشمندتری خواهیم داشت.
اکثر ما انسان ها معتقد هستیم که با آموزش و یادگیری و رشد، انگیزه ها و انگیزاننده های ما هم تغییر می کنند.
همچنین بر این باور هستیم که انسان ها، با تشخیص انگیزه های خود، می توانند تا حدی آن ها را مدیریت کنند.
قاعدتا اگر چنین باوری وجود نداشت، دیگران را در مقابل کارها و اقدام هایشان مسئول نمی دانستیم.
به همین علت است که حتی جبرگراترین فیلسوف هم، از دزدی که وسایل خانهاش را سرقت کرده شکایت میکند.
با همهی این توضیحات، احتمالاً تشخیص کاربرد انگیزه و انگیزش برای شما چندان سخت و دشوار نیست.
معرفی مباحث مربوط به ایجاد انگیزه و مدیریت انگیزه
انگیزش در زندگی شخصی و محیط کار را میتوان به چند دسته به شرح زیر تقسیم کرد:
هدف گذاری
انگیزش درونی و بیرونی
نظریه رفتاری انگیزش
ماتریس فوربس در انگیزش
نقش هویت و امنیت در ایجاد انگیزه
معرفی دانشمندان و نویسندگان و کتابهای حوزه انگیزش