خلاصه کتاب راز شاد زیستن
فصل اول:الگوی رفتار
الگوی رفتار
شکل گیری الگوهای رفتار
تصویر ذهنی انسان از خویشتن
تصویر ذهنی و ضمیر ناهشیار
تندرستی
فصل دوم:زیستن در زمان حال
در حال زندگی کنید
خنده
فصل سوم:ذهن آدمی
ما به طرف اندیشه های غالب خود کشیده می شویم
ما چیزی را به دست می آوریم که انتظارش را داریم
قدرت واژه
شکر گزاری
فصل چهارم:اهداف
اهداف
قانون نتایج افزوده
محدودیتها
مشکلات
اشتباهات
تلاش
پافشاری
فعالیت بی وقفه
زندگی بی ارزش است مگر آنکه شما به آن ارزش دهید
فصل پنجم:امروز مهم است
نقطه شروع اینجاست
فصل اول الگوی رفتار
بیایید در آغاز نگاهی به کار ذهن بیندازیم.آیا وقتی از خیابان عبور می کنیم باید به تک تک قدمهای خود توجه داشته باشیم؟آیا وقتی غذا می خوریم باید برای هضم آن کاری انجام دهیم ؟آیا وقتی در خواب هستیم بایدنگران ادامه تنفس خود باشیم؟حقیقت این است که ما هیچیک از این کارها را با ذهن هشیار خود انجام نمی دهیم.
ذهن انسان را می توان به یک کوه یخ تشبیه کرد که بخش قابل روئیت آن همان ضمیر هوشیار و بخش بسیار بزرگتر و پنهان آن ضمیر نا هوشیار ماست.ضمیر ناهوشیار مسئول بخش بزرگی از پیامدها و مسبب همه تکرارها در زندگی انسان است.
شکل گیری الگوی رفتار: بلافاصله پس از تولد الگوهای رفتاری شروع به شکل گیری می کنند بنابراین این الگوها بسیار محکم و جا افتاده هستند.مثلا الگوی خوردن را در نظر بگیرید نوزاد به دلایل مختلف گریه می کند تشنگی،گرما،سرما،تنهایی،ناتوانی،نیاز به توجه و نظایر آن. اما وقتی بچه گریه می کند در بیشتر مواقع به او غذا داده می شود بنابراین این تداعی از همان آغاز در کودک شکل می گیرد که راه حل تمام مسائل یاد شده گذاشتن چیزی در دهان است.
بطور خلاصه ما همیشه همان چیزی را جذب می کنیم که انتظارش را داریم و جهان همواره با ما به همان گونه ای برخورد می کند که ماخود را لایق آن می دانیم.ما هرگز اسیر الگوهای رفتاری خود نیستیم الگوی منفی کهنه ممکن است قوی و جا افتاده باشد اما شکست ناپذیر نیستند.همیشه راجع به خود و وضعیت خود به طور مثبت فکر کنید همیشه از خود به خوبی یاد کنید و مرتبًا زندگی را بدان گونه ای که دلخواه شماست تصور کنید تا از این طریق الگوهای رفتاری مثبت را به زندگی خود جذب کنید.
تصویر ذهنی انسان از خویشتن:منشا تمام افکار و حرکات ما چگونه دیدن خویشتن است.تجربیات،موفقیتها، شکستها، افکاری که درباره خود داریم و واکنش دیگران نسبت به ما،همه و همه شکل دهنده تصویری هستند که از خویش در ذهن داریم ما همان هستیم که معتقد به بود آنیم از اینروست که دکتر ماکسون مالتز نویسنده کتاب پر فروش سیبرنتیگ روانی می نویسد: ((حرف تمام روان درمانی ها تغییر تصور یست که فرد از خویشتن دارد اگر خود را در ریاضیات درمانده ببیند.آنگاه تا ابد با تمام اعداد و ارقام مشکل خواهید داشت ,شاید تحت تاثیر چند تجربه زود هنگام نگرشی در شما شکل گرفته است که می گوید:نوعش فرقی نمی کند.من از پس ریاضیات بر نمی آیم.))
بنابراین تلاش نمی کنید و نتیجتا در جا می زنید و عقب و عقب تر می روید اگر موفقیتی هم کسب می کنید آنرا اتفاقی تلقی می کنید اما وقتی موفق نمی شوید می گویید: ((ببین.من که گفتم نی توانم))اولین گام به سوی یک پیشرفت گسترده برای کسب نتایج مطلوب تغییر نوع تفکر و بیان ما در رابطه با خویش است.
تعارفات کلی: تصویر ذهنی انسان از خویشتن تعیین کننده هسته توجه اوست.این تصور تعیین می کند که وی مجاز به داشتن چه افکاری است.وجود یک تصویر ذهنی خوب به فرد این امکان را می دهد که به تعریفهایی که از او می شود و به موفقیتهایی که به آنها دست یافته است افتخار کند که این نباید به خود خواهی و غرور تعبیر شود.
تمام افراد موفق به این نتیجه رسیده اند که باید قدر ارزشهای خود را بدانند و این را قبل از آنکه تبدیل به این انسانهای موفق شوند فهمیده اند زیرا برای همه انسانها یک ضرورت است که ابتدا ارزشهای خویش را بشناسیم.
تصویر ذهنی و ضمیر ناهشیار:اگر تصویر ذهنی ما از خویشتن یک تصویر ناسلام و ضعیف باشد همواره در درون خود زمزمه ای می شنویم که می گوید: ((من لیاقت ندارم))و این نگرش منجر به بروز شخصیتی می شود که به گونه ای ناهشیار شادی ها را پس می زند و در مواجهه با موقعیتها استثنائی امکان رفتن تعطیلات یا یادگیری مهارتهای تازه هشیارانه یا ناهشیارانه بهانه هایی برای گریز پیدا می کنند.
تندرستی:آزمایشات علمی راههای عجیب و باور نکردنی برای کشتن خوکچه های هندی به مانشان داده است به عنوان مثال:یاس عاطفی می تواند سمومی مرگ آور و کشنده تولید کند بطوریکه تزریق نمونه های خونی افرادی که ترس یا خشم شدیدی را پشت سرگذاشته اند به خوکچه های هندی در کمتر از ۲ دقیقه موجب مرگ آنها شده است.
حال تصور کنید که این سموم با بدن خود ما چه می تواند بکند.هر فکری از ذهن شما می گذرد در یک چشم برهم زدن بر ترکیبات شیمیایی بدن تاثیر می گذراد.
خلاصه کلام:افکار شاد و سلامت داشته باشید خود را سلامت تصور کنید و سلامتی را حق انسان و شایسته خود بدانید ازهمه مهمتر با خود ملایم باشید از همین جا و همین لحظه خود را بپذیرید دوست بدارید و به خود تلقین کنید که حتی تا این لحظه هم به بهترین طریق ممکن زندگی کرده اید.
فصل دوم زیستن در زمان حال
۱-در حال زندگی کنید ۲-انتظار ۳-بخشندگی-بخشش دیگران-بخشش خود
۴-شادی ۵-مقابله با افسردگی ۶-خنده
درحال زندگی کنید:تمام دارائی ما این لحظه است.میزان آرامش ذهن وکارائی فردی ما بر اساس میزان توانایی ما برای زیستن در لحظه حال مشخص می شود.کلیه شادی و خرسندی متمرکز ساختن ذهن بر لحظه حال است.
یکی از نکات جالب درباره کودکان همین است که آنها خود را تماما در حال غرق می کنند آنها کاملا درگیر فعالیت کنونی خود می شوند که این فعالیت می تواند تماشای یک برنامه،نقاشی کردن،ساختن یک قصر ماسه ای و یا هر چیز دیگر باشد.اما وقتی بزرگ می شویم هنر فکر کردن و نگران بودن همزمان را فرا می گیریم به مشکلات گذشته و مسائل آینده اجازه تجمع در زمان حال را می دهیم و بدین ترتیب حال را می بازیم ما همچنین یاد می گیریم که لذائد شادیهای خود را به تعویق بیندازیم و همواره به امید آینده ای متفاوت بیندیشیم.
دانش آموز دبیرستانی با خود میگوید:وقتی مدرسه را تمام کردم و دیگر مجبور نباشم تکلیفی انجام دهم آنوقت زندگی ایده آل خواهد بود.مدرسه تمام می شود و حالا او تشخیص میدهد که تا وقتی خانه مستقل نداشته باشم خوشبخت نخواهد شد.خانه را ترک می کند وارد دانشگاه می شود و با خود می گوید: ((تا وقتی شغل مناسب نداشته باشد نمی تواند خوشبخت باشد.))کاری اختیار میکند و درست حدس زدید هنوز هم نمی تواند خوشبخت باشد با گذشت سالهای پیاپی او خوشبختی،شادی و آرامش ذهنی خود را مرتبا تا نامزد شدن تا ازدواج کردن تا خریدن خانه تا گرفتن کار بهتر تا تشکیل خانواده،تا بردن بچه ها به مدرسه تمام شدن مدرسه بچه ها،تا بازنشستگی وغیره به تعویق می اندازد.و قبل از آنکه به خود اجازه شادی سعادتمندانه دهد از دنیا می رود.
خلاصه کلام:زمان واقعا وجود خارجی ندارد زمان چیزی جز یک مفهوم انتزاعی در ذهن مانیست این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم از این لحظه چیزی بسازید.
انتظار:آیا تا به حال دقت کرده اید که وقتی بی صبرانه منتظر تاکسی هستید انکار همه تاکسی ها غیب می شوند.این نکته در موارد دیگر هم که انتظار چیزی را می کشیم صادق است.در اینجا اصلی حاکم است که به ما می گوید زندگی ات را در زمان حال بگذران و به خاطر اتفاقات آینده نفست را در سینه حبس نکن در هر موقعیتی به زندگی یورش ببرید درحال زندگی کنید وقتی منتظر وقوع چیزی هستید خود را با کاری دیگر مشغول کنید.
بخشندگی-بخشش دیگران-بخشش خود
عفو کردن خود و دیگران دادن یک رای مثبت به تز زیستن در زمان حال است.زیرا این تنها راه شاد وسلامت زیستن است کینه ورزی یکی از اصلی ترین علل بیماری هاست بعلاوه تا وقتی دیگران را به خاطر ناخشنودی خود مسول و گناهکار بدانیم از قبول مسئولیت امتناع می کنیم. وقتی راه بخشش را برمی گزینیم وقتی تغییر می کنیم, دیگران هم تغییر می کنند.
شادی:ابراهام لینکن گفته است: ((اغلب مردم تقریبا به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش را دارند در واقع آنچه برای ما رخ می دهد آنقدر ها تعیین کننده شادی ما نیست بلکه بیشتر نوع واکنش ما نسبت به آن رخدادهاست که نقش تعیین کننده دارد.از آن جائی که انسان افکار واندیشه های خود را برمی گزیند الزامًا تعیین کننده میزان شادی های خویش است.برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم اما ما غالبا بر عکس عمل می کنیم.اغلب تعریفها و تمجید ها را ناشنیده می گیریم ام حرفهای ناخوشایند را مدت ها در ذهن نگه می داریم.
گاه شاد بودن می تواند کاری بس دشوار باشد.لازمه شاد زیستن جستجوی زیباییها و خوبیهاست یکی از زیبایی منظره ها را می بیند یکی کثیفی پنجره را.این شما هستید که انتخاب می کنید چه چیز را ببینید و به چه چیز بیندیشید.کازانتزاکیس گفته است: قلم و رنگ در اختیار شماست بهشت را نقاشی کنید و بعد وارد آن شوید.
مقابله با افسردگی:همه ما اوقاتی را تجربه کرده ایم که زندگی در نهایت دشواری خود بوده است تنها مانده ایم.کار خود را از دست داده ایم.دلتنگ و افسرده می شویم و دنیا را تیره از واقعیتش ترسیم می کنیم آینده را کانون همه مشکلات می پنداریم و با تعجب از خود می پرسیم. ))چطور ممکن است یک انسان بتواند با مشکلات رو در روی ما کنار بیاید؟))
احمقانه است که برای سفر یک روزه توشه یک ساله برداریم که چرا زندگی اینگونه دشوار است؟ مار را برای بیست و چهار ساعت زندگی در امروز طراحی کرده اند و نه بیشتر.نگرانی امروز برای مشکلات فردا دردی از ما دوا نخواهد کرد.دفعه آینده که احساس یاس به سراغتان آمد از خود بپرسید؟((آیا هوای کافی برای تنفس دارم؟آیا غذای کافی برای امروز دارم؟))
حقیقت این است که ما اغلب مسائل را بیش از اندازه بزرگ می کنیم.
خنده:
نورمن کازنیز درکتاب ((تشریح یک بیماری))اشاره می کند که چگونه برای از سرگیری یک زندگی طبیعی و سالم با بیماری فلج مبارزه کرده است وی معتقد است که خندیدن زیاد داروی اصلی او بوده است.وقتی که می خندیم همه چیز به نفع جسم و ذهن ما پیش می رود.خنده درد را تسکین می دهد.ما تنها زمانی می توانیم بخندیم که آسوده خاطر باشیم و هر چه میزان این آسودگی بیشتر باشد درد را کمتر احساس خواهیم کرد.
هنر شاد بودن مستلزم توانایی خندیدن به مشکلات در کوتاهترین زمان ممکن پس از وقوع آنهاست.